اصرار داشتم بریم عینکرو بگیریم، بابام عینکشو در آورد و نشونم داد که چقدر چشمش گود رفته و اینا.
این اتفاق برایِ سه، چهار روز پیشه. و حالا از شدت استرس، هر چند ساعت یک بار منو جلویِ آینه می بینید که عینکو در آوردم و دست می کشم به فاصله بین بینی و چشمام، و هر دفعه احساس می کنم یه دره فوق عمیق ایجاد شده و حتی تا مرحله بغض کردن هم می رم.
با اینکه دوسش دارم.