تازگی‌ها به مشکلِ عجیبی برخورده‌ام. در بازه‌های زمانی یک تا دو دقیقه‌ای، تصور می‌کنم یک سال به عقب برگشته‌ام، چهارده ساله‌ام، یک سالِ لعنتی دیگر در همین مدرسه لعنتی پیش رو دارم و دلخوشم به کمدی‌الهیِ کز کرده گوشهِ کتابخانه‌ام.

پر اتفاق‌ترین و عجیب‌ترین سالِ زندگی‌م گذشته، از من بپرسید پیش از پاییز امسال ارزشِ بازگشت ندارد و غیره؛

اما هنوز.. یک وقت‌هایی و بی هیچ علتِ خاصی، بین عقربه‌هایِ ساعت و صفحه‌های تقویم معلق می‌شوم و چرخ می‌خورم و برعکس می‌دوم... .


بعدانوشت: انگار که سایه اون روزهایِ خالی و غمگین از سرم برداشته نشه، یادآوری نمی‌شن. بلکه کاملا شبیه‌سازی. ( یا بازسازی؟ یا چی؟:)) )