بعضی وقتا بی‌رحم و بی‌انصاف می‌شم. نمی‌تونم با تاسف به هشتاد درصد بچه‌هامون که تجربی می‌رن نگاه نکنم. خب برداشت مزخرف نکنین، منظورم این نیست که رشته بدیه. منظورم اینه که من بعنوان کسی که باهاش حرف می‌زدن و ناظرِ ساکت کلاس و اینا، می‌تونم بگم که نود درصدشون به‌اجبار خانواده دارن می‌رن که خانوم دکتر بشن. یه عده دیگه ازشون هم با منطقِ « ریاضی به‌درد دختر نمی‌خوره » و « معمارِ زن رو کسی قبول نداره» رشته‌شون رو انتخاب کردن.

خب، نمی‌تونم جلوی خودمو بگیرم و هزاربار برثانیه نپرسم « ینی اینقدر کودکی که خانواده برات تصمیم می‌گیرن؟» و نمی‌تونم با خباثت تمام با خودم فکر نکنم که به‌نظرم دقیقا حقشون همینه. رشته‌ای که دوست ندارن، عذابِ پشت کنکور، رشته‌پزشکی دانشگاه آزاد و بعدشم احتمالا یکی از همین دکترایِ عمومیِ درمانگاها. چون، کی به جراح زن اعتماد می‌کنه؟ :))


مسئله صرفا اینه که تا معتقد نباشی برابری، حقوق کمتر متعلق به توعه. لیاقتت در همون حده. دیگه تصمیم گرفتم تلاش نکنم برای اثباتِ حقوقِ برابرشون یا حتی حقوقشون بعنوان یه انسان ( مثلِ حق انتخاب راه زندگی). 

این دیدگاهِ کثیف، خودخواهانه و خودبرتربینانه‌ایه. اما یه وقتایی به‌خودم حق می‌دم که بکشم کنار، از حقوقِ خورده‌ریزی که برای خودم دست‌وپا کردم لذت ببرم و فکر کنم  « این من نیستم که باید دنبال حقوق بقیه بدوم! ».



پلاس: برداشت مزخرف نکنین. آدمایی که می‌رن دنبال علاقه‌شون توی هر رشته‌ای ( واقعا هر رشته‌ای) به شدت برام قابل احترامن. پس این پست جهتِ تقبیح آدم‌هاییه که از حقوقشون بی‌خبرن یا اصطلاحا، حالِ گرفتنشو ندارن. نه درباره رشته‌تجربی. 

نظرا رو صرفا برای این باز می‌ذارم که اگه سوءبرداشت کردین و ناراحت شدین، برام بنویسین تا رفعش کنم.