یکی داره توی خونه جیغ می‌کشه. یکی داره از توی قلبم جیغ می‌کشه. یکی داره از اتاق بغلم داد می‌زنه. یه « من» داره توی سرم جیغِ هیستریک می‌کشه.

من تخمه می‌خورم. 

یه صدایی از هزار تا شهر و هزار تا عقربه اون‌ورتر میاد. « هایل هیتلر!»

گریزل توی خون خودش غلت می‌زنه.

من تخمه می‌خورم و پرت می‌شم پایین. دره انتها نداره.