تو تاریخ بنویسید از کهولت سن نمرد. از هزار و یک درد و مرض عجیب و غریب هم نمرد. وقتی نمیتونست راه بره و غذا بخوره و توهم میزد و نمیتونست حرف بزنه هم نمرد. از شدتِ لرزش بر اثر پارکینسون نمرد. از دست به دست شدن توی بیمارستانهای دولتی هم نمرد.
پس کِی مرد؟
وقتی از بیمارستان اومد خونه، و برنج شفته منو خورد. :))
+ دارم/ داریم نفس میگیریم برای یک الی دو هفته نفسگیر دیگه.. انگار خدا اومده باشه با لگد توی سفرهمون که « مهمونی تموم شد کیش کیش خونههاتون » :)))))