امیدوارم پیام این‌سری حکومت به اندازه‌ی کافی براتون واضح بوده‌باشه:

《 اهمیتی نداره شما چقدر دارید زجر می‌کشید یا چقدر معترضید یا چقدر به آخر خط رسیدید. من اگه صلاح بدونم، با یک دکمه ارتباط شما رو با هرفاکین جایی قطع می‌کنم تا بفهمین که رئیس کیه و گروگان کی. من اصلاح نمی‌شم. نه بدون جوب‌های پرخون. 》

حالا شما برید و از خودتون بپرسید 《 این همه جوون که جونشونو دادن و مردن، چی درست شد؟ 》

حالا شما با امیدواری، نظریه‌های توطئه‌ی مختلفی رو با هم مطرح کنین که به اصلاحِ خودکار این وضعیت در طیِ ۴۰ سال، ۴۷ سال، قبل ۱۴۰۰ یا ۱۳۹۹ ختم می‌شه. و امید داشته‌باشید اون هیئت ۳ نفره‌تون که توی کشتیِ اقیانوس آرام زندگی می‌کنن و واسه همه‌ی دنیا تصمیم می‌گیرن(!) براتون آینده‌ی روشن اما بدون خونی رو ترتیب دیده‌باشه. 

این اعظم‌خانوم که تازه مرد، استدلالی داشت که 《 هزینه‌دادن قبل از زمانِ مربوط به خودش، حماقته》. می‌دونین چیه؟ واسه‌ی شما آدمایِ بی‌شرف هیچ‌وقت 《 زمان خودش》 نیست. معنای اون جمله اینه: 《 هزینه‌دادن، به‌طور کلی، حماقته》.

 

نتیجتاً منتظر می‌شیم و التماس می‌کنیم که اینترنتمونو وصل کنن.

 

 

 

پلاس: متنفرم از دیدنِ وجه مثبت این اتفاقات گند و کثافت‌آمیز. منتهی تنها وجه مثبتش رونق دوباره‌ی وبلاگه. چیزایی که قبلاً تو کانالاتون می‌خوندم، این‌روزا تو وبلاگاتون می‌خونم. دلم واسه تک‌تکتون، تک- به- تکتون تنگ شده‌بود.

 

بعداً نوشت: پشت تلفن گفت شاید اینستاگرام رو واسه همیشه بَن کنن. و یه سری سایتای دیگه رو. بلافاصله دوتا قطره اشک چکید روی روتختیم. 《 ولی آخه من می‌خواستم بمونم..》.