از گروهِ آیریسک(تقریبا بزرگترین موسسه ی خصوصی المپیاد است) آدم‌های زیادی بهم پیام می‌دهند و می‌پرسند چطور درس بخوانند یا فلان بیت یعنی چه یا از این مدل حرف ها. بچه های دوره زیادی دیوانه بودند، حس ناامنی میکنم و میدانم که اگر تعدادی‌شان تصمیم بگیرند ممکن است با این کارهای مسخره بهشان خوش بگذرد، از آزاردادن ابایی ندارند. نتیجتاٌ پاسخ نمی‌دهم. پیام‌ها را باز نشده نگه می‌دارم، مگر آن هایی که می دانستم از مدارس خوبند. ( مدارس خوب= سمپاد، انرژی، نمونه) و این شرطِ ناخودآگاهِ کثیفم را همین دیشب کشف کردم. من پاسخ کسی را نمیدادم مگر مطمئن می شدم از مدرسه ی خوبیست، چون اگر معلم نداشته باشند و مدرسه خوب نباشد سوال هایشان کسل کننده و آزاردهنده خواهد بود و آه، اگر در مدرسه ی خوبی درس نخوانند اصلاٌ چطوری ممکن است شانسی داشته باشند؟ وقتم را تلف می‌کنند.

از وقتی که این طرزِ تفکرِ ناخودآگاهم ( که بر محورِ حفاظت از اندک وقتِ فراغتم می‌چرخد و با تکیه بر بی‌عدالتی آموزشی) را متوجه شده‌ام، رو ندارم به آینه نگاه کنم.