نشسته‌بودم مقابلِ آشنای عشق اولم. اشک در چشم‌هاش جمع شده‌بود که « چه زیبایی» . من به همان چشم‌ها فکر می‌کردم، وقتی به صورت اولین عشقم نگاه می‌کردند و آن‌روزها نمی‌دانستند چه کسی او را می‌بوسد. و با خودم فکر کردم که عدالت مهم است. او را هم بوسیدم.