بنفشه‌ی وحشی

متمایل به قرمز

۱۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

یا وقتی که بخوابم، از خوابی بیدار شم که توش من، من نیستم.

محشر! دارم خودسانسوری یاد می‌گیرم. شد چهارمین پست این چندوقته که فقط پیش‌نویس نشد که شما نفهمین، خودش و احساسات توش و فکرای پشتش پاک شد که تانژانت ناراحت نشه. واقعا نمی‌دونم کسی که عاشق اون کله‌شقی شد که حرفشو همیشه همه‌جا زده، دوست داره من این‌طوری رفتار کنم؟ یکی بیاد اینو به خودم بگه. 

یه احمقِ ترسویِ خودسانسورِ بداخلاق شدم این‌روزا. 

دلم می‌خواد صبح پاشم ببینم هیچی واقعی نبوده. خودمم واقعی نبودم اصلا.

۱۸ شهریور ۹۶ ، ۰۳:۵۰ ۰ نظر
نت فالش

و یکی حکمِ عضویت انجمن « نسوان وطن‌خواه» رو می‌ده به دستم.

وقتی پریودم و بیخیال ورزش روزانه‌م نمی‌شم، حس می‌کنم سیمون دوبواری هستم که با پاهایِ صد و نمی‌دونم چقدر درجه باز شده، در حال فتح‌کردن قله‌های تبعیض جنسیتیِ از خدا رسیده‌ست. کنارِ پیست هم مری‌کرافت و ویرجینیا وولف وایسادن و به اتفاقِ مزین‌السلطنه و بی‌بی خانم استرآبادی برام کف می‌زنن. :))

۱۴ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۲۷ ۰ نظر
نت فالش

می‌شکافم و از نو می‌دوزم. می‌شکافم و از نو می‌دوزم. همیشه.. کجه.

1- 

ون یور گان. 


2-

« اگه الآن این‌جا نبودی هم هیچ‌چیزی فرق نمی‌کرد می‌دونی؟ فقط.. شاید سالم‌تر بودی. »

یور گان. آرنت یو؟


3- 

نه یه شونه زیرِ گریه‌م، نه یه صندلی کنارت

چی منو نگه می‌داره، که نمی‌تونم جدا شم؟


4- 

امید. 


5-

پس عشق؟


6- 

مگه همون جداکننده نیست؟


7-

او را که بگذارم تنها باشد.. دیگری که نیست برای من.. برای همه هست، جز من! :)

از دست نوشته هـای دختـرکی زیر نـور مـاه قریب به دو سال پیش.


8- 

شاید که برای همه خواهم بود ها.. جز تو. جز شما.

می‌گذاریم تنها باشم؟


بعدانوشت: آدم‌های بهتری را انتخاب کنید که همراه باشند. دخترهای بهتری را. با لبخندهایِ همیشگی، چشم‌های مهربان و آغوشی که همیشه خدا باز است که آرامتان کند. عاشق یکی از خستگی‌ناپذیرها بشوید.

من؟ زود خسته می‌شوم و به نفس‌نفس‌زدن می‌افتم. از زدن زیرِ هیچ‌چیز ابایی ندارم. امن هم نیستم موقع ناامنی همه‌جا.

بعد مجبور می‌شوید تمام غصه‌ها و سختی‌های خودتان را بگذارید یک‌گوشه، نازِ یک سختی‌نکشیده را بکشید.

توضیحات تکمیلی از بدبختی رابطه با دخترهای سختی‌نکشیده؟ تانژانت. 

۱۴ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۱۲ ۰ نظر
نت فالش

این قسمت: دخترِ عقل‌کل به روایت تصویر

حساسیتِ بالای من روی هکسره، املای کلمات و دستور زبان شوخیِ مضحکی بود که خدا با من کرد و بلای بزرگی که سر شما آورد. 

۱۴ شهریور ۹۶ ، ۱۳:۵۷ ۰ نظر
نت فالش

- می‌خوای آبروی بابات رو ببری؟ آره؟

خانواده ی خیلی آبروداری هستند = دخترها و پسرهای این خانواده به عشقشان نرسیدند/ آرزوهایشان در سینه مرد / خیلی از جسارت ها در نطفه خفه شد و به تحقق رویایی نرسید / بهشان تجاوز شد و دم نزدند / برای حرف و نظر مردم زندگی کردند / از تغییر ترسیدند / تظاهر کردند به چیزی که نبودند و چیزهایی که نداشتند/ فریادهایشان در گلو ماند و بغض شد / به کسی که دوستش نداشتند متعهد ماندند / به زندگی مشترکی که نمی خواستند ادامه دادند / تحمل کردند/ و تحمل کردند / ... / و مردند.



نوشته شده توسطِ صاحبِ این وبلاگ.

۰۹ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۳۸ ۰ نظر
نت فالش

صف بکشین جلوم

یکی از عمیق‌ترین مشکلای من با آدمای دور و برم وقتیه که « ما هیچ، ما نگاه.. » رو به جایِ جمله « من هیچ‌کاری نمی‌کنم، من فقط نگاه می‌کنم» به کار می‌برن و با ژستِ شاعرانه‌ای به افق خیره می‌شن. تو اون لحظه می‌خوام تبدیل بشم به یه ساموراییِ ترسناک با سیبیلای بلــند، که شمشیرشو فرو می‌کنه توی قلبشون. بعد با لذت به سرِ شمشیر که از اون‌طرف دیگه در اومده نگاه می‌کنه و می‌گه « به‌به، چه خون قرمزی! » 


۰۷ شهریور ۹۶ ، ۱۹:۰۵ ۰ نظر
نت فالش

مرساد..

من از رابطه‌ای که از این روزا بیرون خواهد اومد، می‌ترسم. این زخما که می‌خوریم کجا خودش رو نشون می‌ده؟ وقتی ساز مشترک می‌شه باتوم و روی استخونا بالا و پایین می‌شه، چه بلایی سر ریتما میاد؟
تم.. تق.. بک.. تم.. تق.. بک..
این اسمایی که با تحقیر و پوزخند بیان می‌شن، یه وقت نرن توی گوشمون و درنیان..؟
۰۶ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۵۶ ۰ نظر
نت فالش

البته هنوز زنده‌س شکر خدا، و نخورده. پیش‌بینی کردم براتون.

تو تاریخ بنویسید از کهولت سن نمرد. از هزار و یک درد و مرض عجیب و غریب هم نمرد. وقتی نمیتونست راه بره و غذا بخوره و توهم میزد و نمیتونست حرف بزنه هم نمرد. از شدتِ لرزش بر اثر پارکینسون نمرد. از دست به دست شدن توی بیمارستان‌های دولتی هم نمرد.

پس کِی مرد؟

وقتی از بیمارستان اومد خونه، و برنج شفته منو خورد. :))


+ دارم/ داریم نفس می‌گیریم برای یک الی دو هفته نفس‌گیر دیگه.. انگار خدا اومده باشه با لگد توی سفره‌مون که « مهمونی تموم شد کیش کیش خونه‌هاتون » :)))))


۰۴ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۱۵ ۰ نظر
نت فالش

به ایفل نیگا میکنه و داد می‌زنه vole vole vole.. *

ببینین مجرما رو، که بعدا گندِ این بیماری در میاد:




در مواجهه با هر اتفاقِ و حس بدی، به خودم می‌گم اگه الآن تو پاریس بودم این‌جوری نمی‌شد. شما بگین، آیا نشونه سندرم پاریس نیست؟

معرفی می‌کنم از بالا به پایین:

نیمه‌شب در پاریس

ماریون کوتیار ( ^_^)

ایندیلای دل‌بر با موزیک ویدیوی محشرش 

و فخر جهان، زاز. 



* مث که ترجمه‌ش می‌شه « پرواز می‌کنم، پرواز می‌کنم، پرواز می‌کنم »

۰۲ شهریور ۹۶ ، ۲۱:۲۳ ۰ نظر
نت فالش

از « به دستمان رسیده» ها از سرزمین‌های دور.. :)

Today we had a solar eclipse
It made me think of you
The sun is a bright star, just like you are a bright star
It was covered yesterday. The moon blocked it, and some people couldn't see there sun at all
But it was only temporary, the bright sun came back
Your brightness is blocked right now, like an eclipse, but even if you feel like it is totally blocked, it will only be temporary
You will shine even brighter when the shadow is gone

۰۱ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۵۹ ۰ نظر
نت فالش