بنفشه‌ی وحشی

متمایل به قرمز

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

امروز رو پله‌ها پام سر خورد و به اندازه‌ی یه نیم‌طبقه، سرم به تک‌تک پله‌ها کوبیده شد. بعدش نشستم یه گوشه، سرمو می‌مالیدم و متوجه شدم که دارم از خدا می‌خوام سرم شکسته باشه، لخته‌ی خون بوجود اومده‌باشه، و بمیرم دیگه.

این واقعن باید هیفده‌سالگی باشه؟ نشستن روی پله‌های خاکی و کثیف و آرزو برای مرگِ ناخواسته؟

۲۵ مرداد ۹۸ ، ۲۳:۲۷ ۰ نظر
نت فالش

من یک‌حفره‌ی خالی در سینه‌ام را زیسته‌ام.


۱۱ مرداد ۹۸ ، ۲۳:۵۷ ۰ نظر
نت فالش

شتاب مثبت به 《 باهمانِ تنهایان》

احساس می‌کنم رو لبه‌ی مرز معصومیت وایسادم. گیر کردم بینِ چشمای بی‌نهایت معصوم پ( که واقعا بی‌نهایت معصومن. ۲ روزه فراموشم نمی‌شن چون فقط یه بار بهشون دقیق نگاه کردم و اینقدر مظلوم و ساده و بی‌گناه بودن که می خواستم گریه کنم) و خودش که وقتی می‌بینتم خشکش می‌زنه؛

و بچه‌های 《 ارکستری مآب》 که گل می‌زنن و پشت سرت می‌گن 《 دختره خوب چیزیه》.

اینه که انگار، این‌جا آخرین قلمرو بی‌گناهی جهانه. امروز داشتم به سارا می‌گفتم که اینا آخرین موج معصومیتن. آخرین رگه‌های حضور انسانِ واقعیِ باشکوه رو تو چشمای اینا می‌شه دید و از سالای بعد، همه تنهاییم. دیگه وقتی به چشماشون نگاه کنیم وحشت می‌کنیم. این‌جا شاید آخرین‌جاییه که ما چهره‌ی واقعی کسی رو می‌بینیم. اونم، شاید.


۰۸ مرداد ۹۸ ، ۱۷:۴۹ ۰ نظر
نت فالش