من هنوز حالم خوبه. روی ابرام. چنانِ زندگی و جوونیای تو وجودم رفته که آروم نمیگیرم. تپش قلبم کندتر نمیشه. فقط دلم میخواد بدوم و آواز بخونم.
تو بارون میدویدیم و از گشت فرار میکردیم و با پیانو ویگن میزدیم و میرقصیدیم و جیغ میکشیدیم و سر اینکه دخترا حق دارن تو دستشویی آرایش کنن یا باید برن بیرون دعوا میکردیم و با هم لاس میزدیم و همو مسخره میکردیم و عکس میگرفتیم.
منشی اونجا وایسادهبود یه گوشه، هی میگفت جوونین. هرکاری کنین طبیعیه. گرمین. انرژی دارین. همه کاراتون طبیعیه. و سرشو تکون میداد به حسرت.
زیر برج بودیم. باد میومد. باارون. طوفانی بود. شالم پرواز کرد. داشتم میدویدم. غش غش خندیدم و برگشتم عقب. بارون تند تند میخورد رو چشمایِ پرآرایشم. ویولنمو سفت بغل کردم. از تهِ تهِ دل خندیدم. دنیا واسه من بود. جوونی واسه من بود. با هر دم هزار مولکولِ زندگی میرفت تو ریههام. دنیا واسه ما بود. شالمو یکی برام برداشت و آوردش جلو. دنیا هنوز واسه من بود و یه دنیاهایی وجود داشت که رو محور من میچرخید.
هیچوقت نمیخوام پیر بشم. هیفدهسالگی رو میپرستم. دلم میخواد هزارانسال روی صندلیای اونجا بشینم و داد بزنم 《 هی》! آدما باهام فریاد بزنن. میکروفون بالا سرِ من باشه.
دلم میخواد سالها بین دوتا قطعه برگردم و تجاهل کنم که 《 چی؟ 》 و ببینم چطور دخترانگی میتونه آدما رو به زانو دربیاره.
سالها و سالها و سالها.
+ عنوان، اسم یه قطعهی دیگهست که بین بچهها معروف بود که اسمش میشه 《 قلب بزرگ من برای تو》 ، و زیباتر از معنی اصلیشه راستش. که میشه تو لذت قلب منی.